جدول جو
جدول جو

معنی هم مزاج - جستجوی لغت در جدول جو

هم مزاج
(هََ مِ)
هم طبع. هم خاصیت:
سنت اهل عشق خواهی داشت
درد را هم مزاج مرهم دان.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
هم روزگار، معاصر، هم دوره، هم عصر، دارای زمان یکسان
فرهنگ فارسی عمید
(کَ مِ)
تندخوی، نادان. احمق، لجوج. ستیزنده. (ناظم الاطباء) ، بدمزاج. بدذوق. بدسلیقه. (فرهنگ فارسی معین) :
تو گر کژدم مزاجی لقمه خور پاک
رها کن کج مزاجان را به خاشاک.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(گَ مِ)
شدیدالغضب. تندخوی. عصبانی: رجل ٌ مابوت، مرد گرم مزاج. (منتهی الارب) ، دارای طبع گرم، مقابل سردمزاج. محرور: مردم گرم مزاج را بخوردن این شراب باآب و گلاب ممزوج کنند. (نوروزنامه). شرابی که نه تیره بود و نه تنک... مردمان گرم مزاج را زیان دارد. (نوروزنامه). و مردم گرم مزاج را زکام و نزله کمتر از آن افتد که مردم سردمزاج را. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا
(مِ)
طمعکار وبخیل و لئیم. (ناظم الاطباء) ، شوم پی
لغت نامه دهخدا
(نَ مِ)
ملایم. متواضع. منقاد. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
هشت سرشت شامل چهارمزاج مفرد (حار بارد رطب یابس) وچهارمزاج مرکب (حاررطب باررطب حاریابس باردیابس) است: (دینی گفت: آفرینش مردم ازچهارعناصروهشت مزاج مفردو مرکب علی سبیل الاعتدال حاصل شود... دینی گفت: ازاینها هرچ بطبع گرانترست زیرآمد وهرچ سبکتر بالا تازمین - که باردیابس است وازهمه ثقیل تر - مشمول آب آمده وآب شامل او و آب - که بارد رطب است وثقیلتر از هوا - مشمول هوا آمدوهوا شامل او وهوا که حاررطب است وثقیلتر ازآتش مشمول آتش آمد و آتش شامل او وآتش که حاریابس است - مرکز ومقر اوبالای هرسه آمد)، عناصراربعه (آب باد خاک آتش) واخلاط اربعه (صفرا سودا بلغم خون)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کژ مزاج
تصویر کژ مزاج
کژ خاطر: (آن کژ مزاجی کز دغا مانند فرزین کژ رود چون بندق فرزین شده سر زیر کن کون با زبر)، (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کج مزاج
تصویر کج مزاج
کج طبع بنگرید به کج طبع بد مزاج بد ذوق بد سلیقه: (تو گر کژدم مزاجی لقمه خور پاک رها کن کج مزاجان را بخاشاک) (امیر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گرم مزاج
تصویر گرم مزاج
تند خوی، عصبانی، دارای طبع گرم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بد مزاج
تصویر بد مزاج
ترشرو تند خو تند خوی کج خلق، ترشرو عبوس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
هم دوره هم عصر معاصر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
في نفس الوقت
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
Concurrent, Simultaneous
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
concurrent, simultané
دیکشنری فارسی به فرانسوی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
并发的 , 同时的
دیکشنری فارسی به چینی
بدخلق، بد خلقی
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
ہم وقت , ہم وقت
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
พร้อมกัน , พร้อมกัน
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
serentak, bersamaan
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
מקביל , בו-זמני
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
同時の
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
eşzamanlı
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
sambamba, kwa wakati mmoja
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
동시에 일어나는 , 동시에
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
একই সময়ে , একযোগ
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
समकालीन , समानांतर
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
gleichzeitig
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
gelijktijdig
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
одночасний , одночасний
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
одновременный
دیکشنری فارسی به روسی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
równoczesny, jednoczesny
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
concurrente, simultáneo
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
simultâneo
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از هم زمان
تصویر هم زمان
concomitante, simultaneo
دیکشنری فارسی به ایتالیایی